shaparak
تنهام گذاشت
به کودکی گفتند : عشق چیست؟ گفت : بازی. به نوجوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : رفیق بازی. به جوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : پول و ثروت. به پیرمردی گفتند : عشق چیست؟ گفت :عمر. به عاشقی گفتند : عشق چیست؟ چیزی نگفت.آهی کشید و سخت گریست
چو عاشق از نگارش کام گیرد***چراغ آرزوهایش بمیرد اگر می داد لیلی کام مجنون***کجا افسانه می شد نام مجنون ؟ هزاران دل بحسرت خون شد از عشق***یکی در این میان مجنون شد از عشق در این آتش هر آنکس بیشتر سوخت***چراغش در جهان روشنتر افروخت نوای عاشقان در بینواییست***دوام عاشقی ها در جدائیست خدایا از عشق امروزمان چیزی برای فردا کنار بگذار نگاهی ، یادی ، تصویری ، خاطره ای ، برای آن هنگام که فراموش خواهیم کرد که روزی چقدر عاشق بودیم
کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد کاش می شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد
سه شنبه 9 / 11 / 1390برچسب:, :: 12:39 :: نويسنده : akram صفحه قبل 1 صفحه بعد آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|